ღخداحافظی
تا یادم میاد غصه روز خداحافظی باهام بوده. از هر چی فرودگاه و هوابیما هست بدم می اومد. وارد فرودگاه که میشم قلبم کنده میشه.
دیشب بهترین دوستمون رو بردیم فرودگاه که باهاش خداحافظی کنیم داشت میرفت ایران...برای همیشه! از صبحش آروم و قرار نداشتم...یه استرس عجیبی انگار میدونستم یه اتفاق بدی میخواهد بی افته. تو فرودگاه همه مثل دیوونه ها اشک میریختیم...نمیدونم چرا جدایی انقدر سخته برام؟
یه بار یه که از ایران میخواستم بیام خیلی دلم گرفته بود..یکی از دوستام برام مسج فرستاد..."ترس از تنهایی آن روز!"
یعنی میشه یه روزی بفهمم و این دنیا رو انقدر جدی نگیرم؟ ...فکر نکنم!
گفتم خداحافظی یهویی بی دلیل یاد خداحافظی از حرم امام رضا (ع) افتادم...اونقدر هم بی دلیل نه...دو روز دیگه هشتِ هشتِ هشتادو هشته! این خداحافظی دیگه خیلی سخته...همیشه به آقامون مگفتم من خداحافظی نمیکنم چون دلم میخواهد باهام تا اونور دنیا بیای .مطمئنم همیشه میاومد ولی من یادم میرفت باهامه...:ـ(
دلم برای سحر های حرم خیلی تنگ شده...دلم برای راه رفتن بی هدف و بی دلیل تا هر وقت که دلم میخواهد تو صحن های حرم تنگ شده. برای چهره های نورانی و قلب های باک ...برای کبوترا...
یادمه یه بار داشتم تو حرم راه میرفتم شعر "یه کلاغ رو سیاه تو "ذهنم بود رسیدم به اونجایی که میگه "من که توی سیاهی ها... از همه رو سیاهترم..میون این کبودترا...با چه رویی ببرم" و یهویی خیلی دلم گرفت و از خودم خجالت کشیدم....همون لحظه چشمم خورد به ایوون طلای روبروم که یه عالمه کبوتر سفید نشسته بودن ولی به دونه کبودتر سیاه هم وسطشون بود...قربون آقا برم که هر چی بدی میکنیم باز هم راهمون میده!
بیشابیش تولد آقای مهربونمون امام رضا (ع) رو تبریک میگم...خوش به حال اونهایی که دارن میرن مشهد ما رو هم فراموش نکنین!
دل من گرفته بونه براي يه شب پريدن
پشت كوههاي خراسون مرقد پاكتو ديدن
واسه كفتراي معصوم كه تو آسمون مي گردن
واسه آدماي مغموم كه ميان دخيل مي بندن
( دل من تنگه ميدوني كاشكي قابلم بدوني
همة عالم مي دونن تو آقاي مهربوني )
واسه اون هواي تازه كه پر از عطر گلابه
اگه دستم به ضريحت برسه واسم يه خوابه
واسه اون حوض قشنگي كه پر از آب زلاله
واسه سنگفرشاي ايوون كه برام خواب و خياله
واسه اون كفشا كه مردم روي پله در ميارن
واسه اون شمعي كه روشن توي صحن نو ميذارن
تو صدام كن تو صدام كن زائر كوي تو باشم
يا براي كفترات من سر ظهر دونه بپاشم
![]()
![]()
![]()
![]()


شاید آن روز که سهراب نوشت: تا شقایق هست زندگی باید کرد، خبری از دل پردرد گل یاس نداشت. باید اینطور نوشت: هرگلی هم باشد، چه شقایق چه گل پیچک و یاس، تا نیاید مهدی زندگی دشوار است!